مهمون بازي
پسر كوچولوي مامان سلام ببخش كه دير دير مينويسم آخه اين روزا هم حوصلهء كم تري دارم و هم وقت(سرمون به مهمون بازي گرمه) اين مدته خيلي اخلاقت بد شده و تا بابا ميره سمت اتاق لباس بپوشه راه ميوفتي دنبالش و گريه ميكني و ميگي منو ببر اول كه ميريد مغازه و هله هوله ميخريد و تا بابات ميخواد درو ببنده بازم گريه ميكني باباتم از سر ناچاري به من ميگه حاضر شيد بريد خونهء مامانيت تقريبا هر روز ميريم و اگه هم يه روز نريم روز بعد حتما ميريم اونجا هم كه ديگه حسابي شيطنت ميكني مامانيم هم كلي به من غر ميزنه كه واست وقت نميذارم آب بازي ميكني و هي سر بالكني واي موزاييك به اون داغي تو بدون كفش راه ميري ميدويي خونهء دايي كوروش درو باز ميكني و دوباره...
نویسنده :
مامان ماني جون
18:43